شعر های زیبا و کوتاه :: دیده ور

دیده ور

سرگرمی، آموزنده، هنری

دیده ور

سرگرمی، آموزنده، هنری

مشخصات سایت
دیده ور

>>> به دیده ور خوش اومدی :) ...
>>> دیدن برای خوندن، خوندن برای یادگرفتن و یادگرفتن برای عمل کردن...
>>> بودنت همیشگی، سرت پرشور و دلت سرسبز...
Instagram: @Didevar.hd

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر های زیبا و کوتاه» ثبت شده است

همی با عقل در چون و چرائی

همی پوینده در راه خطائی

همی کار تو کار ناستوده است

همی کردار بد را میستائی

گرفتار عقاب آرزوئی

اسیر پنجهٔ باز هوائی

کمین گاه پلنگ است این چراگاه

تو همچون بره غافل در چرائی

سرانجام، اژدهای تست گیتی

تو آخر طعمهٔ این اژدهائی

ازو بیگانه شو، کاین آشنا کش

ندارد هیچ پاس آشنائی

جهان همچون درختست و تو بارش

بیفتی چون در آن دیری بپائی

ازین دریای بی کنه و کرانه

نخواهی یافتن هرگز رهائی

ز تیر آموز اکنون راستکاری

که مانند کمان فردا دوتائی

بترک حرص گوی و پارسا شو

که خوش نبود طمع با پارسائی

چه حاصل از سر بی فکرت و رای

چه سود از دیدهٔ بی روشنائی

نهنگ ناشتا شد نفس، پروین

بباید کشتنش از ناشتائی

اشعار پروین اعتصامی قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲

۲۰ آبان ۹۴ ، ۲۱:۰۶

ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست          مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست

خفتگان را چه خبر زمزمهٔ مرغ سحر؟             حیوان را خبر از عالم انسانی نیست

داروی تربیت از پیر طریقت بستان                  کادمی را بتر از علت نادانی نیست

روی اگر چند پری چهره و زیبا باشد                نتوان دید در آیینه که نورانی نیست

شب مردان خدا روز جهان افروزست               روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست

پنجهٔ دیو به بازوی ریاضت بشکن                   کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست

طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی       صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

حذر از پیروی نفس که در راه خدای                مردم افکن‌تر ازین غول بیابانی نیست

عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند           مرد اگر هست بجز عارف ربانی نیست

با تو ترسم نکند شاهد روحانی روی               کالتماس تو بجز راحت نفسانی نیست

خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور           برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست

۰۳ آبان ۹۴ ، ۲۱:۵۱

در پشت چارچرخه فرسوده ای / کسی
خطی نوشته بود:
"من گشته ام نبود !
تو دیگر نگرد
نیست!"...

*

گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان:
ما را تمام لذت هستی به جستجوست.

*
پویندگی تمامی معنای زندگی ست.
هرگز
"نگرد! نیست"
سزاوار مرد نیست... 

*

فریدون مشیری

 

۲ نظر ۲۴ مهر ۹۴ ، ۲۲:۵۷
گفت خداوند جهان آفرین
بنده من لا ... الکافرین
قوم به حج رفته بالانشین
لکه ننگید به دامان دین
پشت به آداب خدا کرده اید
این چه دکانیست که وا کرده اید
دین که متاع سر بازار نیست
سیم و زر و درهم و دینار نیست... 
آقاسی
۱۹ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۲

 

سراپا اگر زرد پژمرده ایم 
ولی دل به پاییز نسپرده ایم 
چو گلدان خالی ، لب پنجره 
پر از خاطرات ترک خورده ایم 
اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم 
اگر خون دل بود ، ما خورده ایم 
اگر دل دلیل است ، آورده ایم 
اگر داغ شرط است ، ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم !
اگر خنجر دوستان ، گرده ایم !
گواهی بخواهید ، اینک گواه :
همین زخمهایی که نشمرده ایم !
دلی سربلند و سری سر به زیر 
از این دست عمری به سر برده ایم

 قیصر امین پور

این هم اجرای این شعر بسیار زیبا با صدای جاودانگی ناصر عبداللهی



دریافت

 

۱۸ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۷

ندانم تا چه کارم اوفتادست

که جانی بی قرارم اوفتادست

چنان کاری که آن کس را نیفتاد

به یک ساعت هزارم اوفتادست

*

همان آتش که در حلاج افتاد

همان در روزگارم اوفتادست

دلم را اختیاری می‌نبینم

خلل در اختیارم اوفتادست

۱ نظر ۱۵ مهر ۹۴ ، ۲۲:۵۶