جملات زیبا و آموزنده :: دیده ور

دیده ور

سرگرمی، آموزنده، هنری

دیده ور

سرگرمی، آموزنده، هنری

مشخصات سایت
دیده ور

>>> به دیده ور خوش اومدی :) ...
>>> دیدن برای خوندن، خوندن برای یادگرفتن و یادگرفتن برای عمل کردن...
>>> بودنت همیشگی، سرت پرشور و دلت سرسبز...
Instagram: @Didevar.hd

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جملات زیبا و آموزنده» ثبت شده است


اول - سلامتی ( تن و روان) : با اهمیت دادن به خواب مناسب ، تغذیه سالم ورزش و ..

دوم – اخلاق : اخلاق > امنیت روانی > خوشبختی > آرامش

سوم- عزت : مقبولیت و جایگاه بلند ارزشی ، " ایستاده مردن به از زانو زده زیستن است "

چهارم – محبت : " عشق در آسمان عزت میدرخشد " ، "محبت بدون هیبت ، ذلت است "

پنجم – کمال : رشد در استعداد خود


" زندگی فرصتی است برای درخشیدن ، ولی هر کس در جایگاه خویش میدرخشد"

حال نگاهی به زندگی خود و دیگران بکنیم و ببینیم اولویت ها کدامند. خواهیم فهمید چرا حال ما بد یا خوب است.

انتخاب کنیم زندگی با قیمت یا به هر قیمت


نویسنده: ابراهیم میثاق

۳۰ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۳۰

گاهی گمان نمی کنی ولی می شود،

گاهی نمی شود، نمی شود که نمی شود؛

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است، 

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود...

۲۸ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۰

- مردم از ترس شکست می بازند


- ترسناک ترین تنهایى خودپسندى است


- آن که خوشی خود را در رنج دیگران بجوید ، هر گز روی خوشی نمی بیند .


- زر اندوزانی که برای مال دنیا کیسه دوخته اند بدانند که لباس آخرت جیب ندارد


- بزرگترین نفرین آنست که همه چیز را تجربه کنی .


- تا تو مرا بد خواهی و خود را نیک ، نه مرا بد آید و نه تو را نیک .


-افتادن برگ از درخت نشانه امدن زمستان نیست بلکه نشانه تمام شدن یک عمر است .


فهمیدن بهتر از دانستن است . 


- هر کس مرتکب اشتباهی نشده، اکتشافی هم نکرده است .


- کسانی که روح ناامید دارند مقصرترین مردم هستند .


- انسان تنها مخلوقی ست که نمی خواهد همان باشد که هست .


- به هر ناراحتی کوچک خشمگین شدن و به دیگران پریدن ، نشان غرور بی اندازه یا کم عقلی است .

۲۲ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۲

ثناگویی امیر دزدان...

شاعری پیش امیر دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت. فرمود تا جامه ازو برکنند و از ده به در کنند. مسکین، برهنه به سرما همی رفت... سگان در قفای وی افتادند. خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع کند. در زمین یخ گرفته بود. عاجز شد، گفت: این چه حرامزاده مردمانند، سگ را گشاده اند و سنگ را بسته! امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید، گفت: ای حکیم، از من چیزی بخواه. گفت جامه خود را می خواهم اگر انعام فرمایی. رضینا من نوالک بالرحیل.


امیدوار بود آدمی به خیر کسان 
مرا به خیر تو امید نیست،شر مرسان


سالار دزدان را رحمت بر وی آمد و جامه باز فرمود و قبا پوستینی، بر او مزید کرد و درمی چند.

گلستان سعدی

۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۴۰

رنج هست، مرگ هست، اندوه جدایی هست،
اما آرامش نیز هست، شادی هست، رقص هست،
خدا هست...


زندگی، همچون رودی بزرگ، جاودانه روان است.


زندگی همچون رودی بزرگ که به دریا می رود،
دامان خدا را می جوید...

۳ نظر ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۸

این روزها همه چیزعوض شده است

در جایی زندگی می کنیم که

هرزگی ، مد

کفر گفتن ، روشنفکری

بی آبرویی ، کلاس

مستی و دود ، تفریح

و دزدی و لاشخوری و گرگ بود
ن ، رمز موفقیت محسوب می شود...

 

براستی چه شده!


کج فکری تا به کجا؟؟؟

۱ نظر ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۵

قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است
و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن
هم حج و نماز !
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست...

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه
مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "


۱۸ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۴