دیده ور

دیده ور

سرگرمی، آموزنده، هنری

دیده ور

سرگرمی، آموزنده، هنری

مشخصات سایت
دیده ور

>>> به دیده ور خوش اومدی :) ...
>>> دیدن برای خوندن، خوندن برای یادگرفتن و یادگرفتن برای عمل کردن...
>>> بودنت همیشگی، سرت پرشور و دلت سرسبز...
Instagram: @Didevar.hd

آنچه شنیدید زخود یا زغیر
وآنچه بکردند زشر و زخیر
بود کم ار مدت آن یا مدید
عارضه ای بود که شد ناپدید
و آنچه بجا مانده بهای دل است
کان همه افسانه بی حاصل است

 نیما یوشیج

۰۸ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۰۱

امیر کبیر از نوادر و ماندگارمردان تاریخ این سرزمین است که اعمال و رفتار و کلامش  درحافظه تاریخی این ملت رسوب کرده و بسیاری از سخنانش ملکه ذهن مردم  گشته  و چراغ راه  آنان شده است.

«مسئول جهل مردم نیز ما هستیم»هم از آن سخنان گرانقدر اوست که  می تواند اساس و پایه و چها چوب اندیشه  دولتمردان صادق و موفق  همه دورانها باشد: 
پزشک ایرانی ابوبکر محمد بن زکریای رازی در قرن چهارم هجری قمری بیماری آبله را برای اولین بار در جهان به طور دقیق توصیف کرده و در رساله ای روش جلوگیری از ابتلا به آبله از راه مایه کوبی را توضیح داده است.بعد ها اروپاییان نیز روش مبارزه با این بیماری را آموختند. در دوره جدید آبله کوبی در دوران فتحعلی شاه به ایران آمد،اما قانون آبله کوبی عمومی را میرزا تقی خان گزارد.اطبا چاره این ناخوشی را به اینطور یافته اند که در طفولیت از گاو آبله بر می دارند و به  طفل می کوبند و آن طفل چند دانه آبله بیرون می آورد و بی زحمت خوب می شود»/وقایع اتفاقیه،ش3.
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۱۴

اوج رحمت خداوند به بنده اش در این آیه پیداست:

سوره بقره آیه 186:

وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ 

.

.

دراین آیه هفت بار خداوند می گوید خودم…

بی واسطه مهربانی را به اوج می رساند پادشاهی که گدایی را  هفت بار با صمیمانه ترین حالت به خودش میخواند…

عِبَادِی ….ی  بنده من
عَنِّی ….. از من
فَإِنِّی قَرِیبٌ…..پس من نزدیکم
أُجِیبُ…. اجابت می کنم من
إِذَا دَعَانِ….وقتی من را می خواند
فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی….پس طلب جواب کنند ازمن
وَلْیُؤْمِنُواْ بِی…….در حالی که ایمان دارند به من

.

.

.

پس باید …باید ….باید …از من…طلب جواب کنی….این امر است  امر موکد… فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی

باید از من طلب جواب کنندآن هم با چه حالی؟ در حالی که به من ایمان داری …وَلْیُؤْمِنُواْ بِی

ایمان داشته باش که می شنومت ایمان داشته باش که من نزدیکم به تو … فَإِنِّی قَرِیبٌ

.

.

.

و چون بندگان من از تو درباره من بپرسند ( بگو که ) من حتما ( به همه ) نزدیکم ، دعای دعاکننده را هنگامی که من را بخواند اجابت می کنم من ، پس دعوت من را بپذیرند و به من ایمان آورند ، شاید که راه یابند.
۱ نظر ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۴۵

گاهی حواسمون نیست...

گم می شیم...

بدون اینکه بفهمیم، دلمون آدرس رو یادش میره....


۱ نظر ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۵۶

پسرکی دو سیب در دست داشت
مادرش گفت:
یکی از سیب هاتو به من میدی؟
پسرک یک گاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید!
سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده
اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت:
بیا مامان!
این یکی ، شیرین تره!!!!
مادر ، خشکش زد
چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود..!

.

.

.
هر قدر هم که با تجربه باشید
قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید
و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد .

۲۶ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۱۵

وقتی نی شروع به شکایت میکنه، از جدایی حرف میزنه...

اما چرا نی؟

حضرت مولانا  به خودش میگه نی، شاید به این خاطر که نوای نی سوزناکه، و وقتی غمناک نواخته میشه پر از شکایته، درست مثل این شعر...

این شعر اونقدر پر معناست که شاید کسی که اونرو درست بفهمه، زندگی رو فهمیده...

بشنو این نی چون شکایت می‌کند

از جداییها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم

جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

۱۵ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۰۷

موج های بی قرار در آغوش ساحل به آرامش میرسند...

لبان تشنه ی خاک با بارش ابرها سیراب می گردد...

زمین سرد با نگاه خورشید، گرم می شود...

و تاریک ترین شبها با پرتوهای پر مهر ماه ، پر از نور می شود...

...

ساحل، ابر، خورشید و ماه همگی جلوه گر عشقند...

برای پریدن باید اول باور کرد...

برای دیدن اندازه واقعی بر روی تصویر کلیک کنید.

۲ نظر ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۱۰