باید متولد شوی...
جمعه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۲۶ ق.ظ
گاهی وقتها نوشتن برایت سخت ترین کار دنیا می شود...
با اینکه هنوزحرفهای زیادی برای نگفتن داری!
انگشتانت را یارای نوشتن نیست...
تنها کاری که از دستت بر می آید سکوت است،
و باز هم ناگفته هایت را سکوت می کنی...
می خواهی سکوتت را فریاد بزنی؛
اما صدای سکوتت انقدر بلند هست که نیازی به فریاد نمی بینی...
لحظاتی در زندگی هست که باید برخیزی...
نگاهی به پشت سرت بندازی و چشمهایت را ببندی؛
برخیزی و آغاز کنی زندگی را...
باید متولد شوی...
لحظاتی در زندگی هست که باید چشمهایت را ببندی،
بر چیزهایی که نگریستنش روز تولدت را به تاخیر می اندازد...
باید عادتهایی را در وجودت به فراموشی بسپاری
باید، بایدهایی را و نبایدهایی را جایگزین کنی
خلق هایی را و خلق هایی را در وجودت حذف کنی
باید بمیری
قبل از آن که بمیری...
نویسنده: ناشناس