کاریکلماتور های پرویز شاپور- سری اول :: دیده ور

دیده ور

سرگرمی، آموزنده، هنری

دیده ور

سرگرمی، آموزنده، هنری

مشخصات سایت
دیده ور

>>> به دیده ور خوش اومدی :) ...
>>> دیدن برای خوندن، خوندن برای یادگرفتن و یادگرفتن برای عمل کردن...
>>> بودنت همیشگی، سرت پرشور و دلت سرسبز...
Instagram: @Didevar.hd

کاریکلماتور های پرویز شاپور- سری اول

يكشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۴ ب.ظ

 

پرویز شاپور نویسنده ایرانی است. شهرت او به دلیل نگارش نوشته‌های کوتاه (اغلب تک خطی) است که ظرافت و دیدی شاعرانه و طنزآمیز دارند.
در سال های ۱۳۲۹ با فروغ فرخزاد، نوه خاله مادرش که پانزده سال از او کوچک ‌تر بود، ازدواج کرد. آنها اهواز را برای زندگی مشترک انتخاب کردند. در ۲۹ خرداد ۱۳۳۱ پسرشان به نام کامیار متولد شد که فروغ دراشعار خود به اواشاره کرده، و شاپورنیز از کامی به عنوان نام مستعار وی استفاده میکرده‌ است. رابطه زناشویی این دو به خاطر دخالت‌های نزدیکان در سال ۱۳۴۳ به جدایی کشید.
پس از جدایی از فروغ ، شاپور هرگز دوباره ازدواج نکرد و تا آخرعمرهمراه  با کامیار و دکتر خسرو شاپور برادرش در یک خانه قدیمی زندگی می‌کرد وی در ۶ تیر ۱۳۷۸ در بیمارستان عیوض‌زاده تهران بستری شد و درساعت ۶ صبح ۱۵ مرداد درگذشت.آرامگاه پرویز شاپوردر قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران است.  

مادر «شاپور» می‌گفت: «60 سال بچه بزرگ کردم، یک کلمه حرف حسابی از دهانش نشنیدم.» ولی همین حرف‌های ناحساب شاپور که با اسم «کاریکلماتور»، از مجموعه ها و جنگ های هنری و ادبی سر در می‌آورد، از بهترین و طنازانه ترین ستون های این مجلات بود. این کاریکلماتور است که اسم شاپور را به ادبیات مدرن ایران سنجاق کرده. در زیر چند نمونه از کارهای شاپور را می خوانیم:


- بار زندگی را با رشته عمرم به دوش می کشم.

- زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی رود.

- باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده ، به آبپاش مرخصی داد.

- قطره باران غمگین روی گونه ام اشک میریزد.

- فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی شوند.

- جارو، شکم خالی سطل زباله را پر می کند.

- بلبل مرتاض روی گل خار دار می نشیند.

- برای مردن عمری فرصت دارم.

- در خشکسالی آب از آب تکان نمی خورد.

- قلبم پر جمعیت ترین شهر دنیاست.

- رد پای ماهی نقش بر آب است.

- گل آفتابگردان در روزهای ابری احساس بلاتکلیفی می کند.

- اگر خودم هم مثل ساعتم جلو رفته بودم حالا به همه جا رسیده بودم.

- به عقیده گیوتین سر آدم زیادی است.

- با چوب درختی که برف کمرش را شکسته بود ، پارو ساختم.

- با سرعتی که گربه از درخت بالا می رود، درخت از گربه پایین می آید.

- وقتی تصویر گل محمدی در آب افتاد ، ماهی ها صلوات فرستادند.

- ستارگان سکه هایی هستند که فرشتگان در قلک آسمان پس انداز کرده اند.

- دلم برای ماهی ها می سوزد که در ایام کودکی نمیتوانند خاک بازی کنند.

- پرگاری که اختلال حواس پیدا می کند بیضی ترسیم می کند.

- با اینکه گل های قالی خارندارند ، مردم با کفش روی آن پا می گذارند.

- آب به اندازه ای گل آلود بود که ماهی ، زندگی را تیره و تار میدید.

 

 

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.