در یک روستا پیرمرد ثروتمندی زندگی می کردکه تنها بود او دارای صورتی زشت وبدترکیب بودشایدبه خاطرهمین
بودکه هیچکس نزدیک او نمی شد و همه مردم از او کناره گیری می کردند قیافه ی زشت پیرمرد مانع از این بود که
کسی او را دوست داشته باشد. رفتارهای بد اهالی دهکده باعث تغییر اخلاق او نیز شده بود، او که همه را گریزان از
خود می دیددچار نوعی ناراحتی روحی شده بود سال های زیادی این وضعیت ادامه داشت تا اینکه یک روز.....