کاریکلماتور طنز :: دیده ور

دیده ور

سرگرمی، آموزنده، هنری

دیده ور

سرگرمی، آموزنده، هنری

مشخصات سایت
دیده ور

>>> به دیده ور خوش اومدی :) ...
>>> دیدن برای خوندن، خوندن برای یادگرفتن و یادگرفتن برای عمل کردن...
>>> بودنت همیشگی، سرت پرشور و دلت سرسبز...
Instagram: @Didevar.hd

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کاریکلماتور طنز» ثبت شده است

- آرزوهای بر باد رفته مشترکی داریم.

- دلم به حال مسافری می‌سوزد که پایش در اثر خستگی اعتصاب می‌کند.

- آن چنان در تو غرق شده‌ام که وقتی برابر آینه می‌ایستم، تو را می‌بینم.

- تشنگی در آب هم دست از سر ماهی برنمی‌دارد.

- عاشق آدم کم حرفی هستم که یک تنه حریف ده تا آدم پرگو است.

۱ نظر ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۲۴

- به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد. 

- سایۀ چهار نژاد یک رنگ است.  

- قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیاست.

- به نگاهم خوش آمدی.

- قطره باران، اقیانوس کوچکی است.

- هر درخت پیر، صندلی جوانی می‌تواند باشد.

- اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.

- روی هم رفته زن و شوهر مهربانی هستند! 

۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۸

- به عیادت درختی رفتم که در بهار سبز نشد.

- صدای پایت از دورترین نقطه به گوشم مهاجرت کرد.

- خداحافظی‌ها فرصت سلام نمی‌دهند.

-برای ملاقات قوه جاذبه زمین خودم را از بالای ساختمان به پائین پرتاب کردم.

-تا از ابر اجازه نگیرم اشک نمی‌ریزم.

-از نمایشگاه نگاهت دیدن کردم.

- بچه بلبل تا یک سالگی از روی کتابچه نت آواز می‌خواند.

۲۱ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۰

توان

بعضی‌ها عددی نیستند؛ ما آن‌ها را به توان رسانده‌ایم.

معرکه
وقتی کلاهتان پس معرکه باشد، تازه اول معرکه‌اید.

موی سپید
حتی موهایم هم می‌دانند که پایان شب سیه سپید است.

قوزک
آن‌قدر در خودم فرورفتم که سر از قوزک پایم درآوردم.

قانون
عده‎ای قانون را «پیاده» می‎کنند که خود «سوار» شوند.

۱۵ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۹

از یادداشت عمران صلاحی درباره پرویز شاپور:

دنیائی که «شاپور» آفریده بسیار زیبا و شگفت‌انگیز است. وقتی آدم به دنیای شاپور پامی‌‌گذارد مثل بچه‌ای است که وارد یک گاردن پارتی عجیب شده مثل بچه‌ای که باحیرت به یک منظره آتش‌بازی می‌نگرد

… شاپور کوتاه‌ترین خط را برای طرح و کوتاه‌ترین کلمه را برای طنز به کار می‌گیرد و می‌گوید: «چرا بی‌خود ولخرجی ‌کنم و یک خط اضافی در طرحم مصرف کنم، این خط را نگه می‌دارم و با آن طرح دیگری می‌سازم!

«کاریکلماتور» خون تازه‌ای است در رگ‌های طنز ایران، شاپور تمام حرف‌هایی را هم که در صحبت‌ روزمره خود می‌زند کاریکلماتور است. وقتی وارد مجلسی می‌شود خداحافظی می‌کند و هنگامی که مجلس را ترک می‌کند سلام می‌دهد!

خلاصه دنیای شاپور دنیائی است به دور از همه دنیاها، دنیائی که حیرت یک بیگانه‌ دهاتی را در ما برمی‌انگیزد، هنگامی که وارد شهر بزرگی می‌شود.

 

- شب‌ها با ستارگان بیلیارد بازی می‌کنم.


- هیچ جنایت‌کاری به اندازه قلبم با خون سروکار ندارد.


- چون گلوله طاقت دوری تفنگ را نیاورد از میان برگشت.


- برای گربه تحقیرآمیز است که با مرگ موش خودکشی کند.

۲ نظر ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۵

 

پرویز شاپور نویسنده ایرانی است. شهرت او به دلیل نگارش نوشته‌های کوتاه (اغلب تک خطی) است که ظرافت و دیدی شاعرانه و طنزآمیز دارند.
در سال های ۱۳۲۹ با فروغ فرخزاد، نوه خاله مادرش که پانزده سال از او کوچک ‌تر بود، ازدواج کرد. آنها اهواز را برای زندگی مشترک انتخاب کردند. در ۲۹ خرداد ۱۳۳۱ پسرشان به نام کامیار متولد شد که فروغ دراشعار خود به اواشاره کرده، و شاپورنیز از کامی به عنوان نام مستعار وی استفاده میکرده‌ است. رابطه زناشویی این دو به خاطر دخالت‌های نزدیکان در سال ۱۳۴۳ به جدایی کشید.
پس از جدایی از فروغ ، شاپور هرگز دوباره ازدواج نکرد و تا آخرعمرهمراه  با کامیار و دکتر خسرو شاپور برادرش در یک خانه قدیمی زندگی می‌کرد وی در ۶ تیر ۱۳۷۸ در بیمارستان عیوض‌زاده تهران بستری شد و درساعت ۶ صبح ۱۵ مرداد درگذشت.آرامگاه پرویز شاپوردر قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران است.  

مادر «شاپور» می‌گفت: «60 سال بچه بزرگ کردم، یک کلمه حرف حسابی از دهانش نشنیدم.» ولی همین حرف‌های ناحساب شاپور که با اسم «کاریکلماتور»، از مجموعه ها و جنگ های هنری و ادبی سر در می‌آورد، از بهترین و طنازانه ترین ستون های این مجلات بود. این کاریکلماتور است که اسم شاپور را به ادبیات مدرن ایران سنجاق کرده. در زیر چند نمونه از کارهای شاپور را می خوانیم:

۱۱ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۴