ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست
خفتگان را چه خبر زمزمهٔ مرغ سحر؟ حیوان را خبر از عالم انسانی نیست
داروی تربیت از پیر طریقت بستان کادمی را بتر از علت نادانی نیست
روی اگر چند پری چهره و زیبا باشد نتوان دید در آیینه که نورانی نیست
شب مردان خدا روز جهان افروزست روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
پنجهٔ دیو به بازوی ریاضت بشکن کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
حذر از پیروی نفس که در راه خدای مردم افکنتر ازین غول بیابانی نیست
با تو ترسم نکند شاهد روحانی روی کالتماس تو بجز راحت نفسانی نیست
خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست